دین یار، روحانی، روحانیون، مردروحانی، کاتوزی سایر معانی: کاتوزیان، کشیشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مرد یا زن) روحانی، کاتوزی، کشیش
کشیش، روحانی، مجتهد، کشیش بودن، کشیشی کردن سایر معانی: کشیش (به ویژه کشیش کاتولیک و انگلیکان)، کاتوزی، کاهن، موبد، مچتهد [زمین شناسی] کشیش، مچتهد، روحانی، کشیشیکردن