[حقوق] دارنده حق عمری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجاره داری، کلیه مستاجرین یک ملک، اجاره نشینی سایر معانی: مستاجران، کرایه نشینان
(نیروی هوایی انگلیس) ستوان پرواز، افسر پرواز، سروان (نیروی هوایی)، درنیروی هوایی ستوان
وکیل، نایب، ستوان، ناوبان، رسدبان سایر معانی: دستیار، یاور، مباشر، معاون، نایب (کسی که در غیاب کسی دیگر وظایف او را انجام می دهد)، (ارتش) ستوان
سرهنگ دوم، ناخدا دوم سایر معانی: (ارتش) سرهنگ دوم، نایب سرهنگ
نظ، - ن، ستوان سوم
(نیروی دریایی) ناوبان یکم
موجر و مستاجر
(انگلیس - نیروی دریایی) افسر جز (زیر درجه ی ستوانی)، فروستوان
مستاجر دست دوم
فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت سایر معانی: (گیاه شناسی) دولبه (مانند ساقه ی مسطح برخی علف ها) (ancipitous هم می گویند)، دستیار، معین، (اغلب با to) تابع، وابسته، مستخدم بومی [حقوق] تبعی ...