سیم، سیم تلگراف، تلگراف، مفتول، مفتول کردن، مخابره کردن، سیم کشی کردن سایر معانی: سیمی، ساخته شده از سیم، سیم خاردار، نرده ی سیمی، تلگرام، تلگرافی، به سیم مجهز کردن، (با سیم) بستن، متصل کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی