ریز، کوچک، ریزه، ناچیز سایر معانی: (عامیانه) رجوع شود به: teensy) tiny هم می گویند)، tiny ریز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوچولو، لحظهای، ریز، اندکی سایر معانی: (بسیار) زود، نخستین، (بسیار) کوچک، ریزه، ریزه پیزه، اسکاتلند کوچولو، یکی کمی
ریز، کوچک، بی اهمیت سایر معانی: (عامیانه) کوچولو، کوچول موچول، فسقلی، ریزه پیزه، weensy سوسیس، خرده