شمع مومی، باریک شونده، نوک تیز، مخروطی، باریک شدن، مخروطی شدن سایر معانی: (کاهش تدریجی در ضخامت یا پهنا) تیز شدگی، تیزی، سوزنسری، (کم کم) باریک کردن یا شدن، نوک تیز کردن یا شدن، سوزنسر کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم کم باریک شدن، مخروطی شدن، تدریجا متوقف شدن
[ریاضیات] شیر مخروطی
[عمران و معماری] کاهش تدریجی در هوادهی [زمین شناسی] کاهش تدریجی در هوادهی
تیر شیبدار [مهندسی عمران] تیری با سطح مقطع متغیر
واژههای مصوب فرهنگستان
حامل شمع در مراسم مذهبی، باریک کننده
[برق و الکترونیک] مخروط شنوایی رفتار غیر خطی در مقدار مقاومت مربوط به کنترل های شدت صدا و طنین این مقاومت در ابتدای چرخش محور یا پیچ کنترل به آهستگی ودر قسمت های انتهایی آن با آهنگ سریع تری ...
ریسمان مناسب براى استفاده از طعمه زیر اب( ماهیگیرى) ورزش : ریسمان مناسب براى استفاده از طعمه زیر اب
[پلیمر] دو طرف شیبدار
[نفت] مانده گیررزوه مخروطی
[عمران و معماری] طول اریب
رعایت تشریفات رسمى وادارى بحد افراط، قرطاس بازى