[ریاضیات] خط عطفی مماس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تانژانت یک زاویه
[ریاضیات] تقریب صفحه ی مماس
[زمین شناسی] پیچ حرکت خفیف دوربین
[ریاضیات] مماس بر
مماس قوس [حملونقل ریلی] نقطهای بر روی قوس ساده که در آنجا مماس پایان مییابد و قوس آغاز میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] کلاف بردار های مماس
[ریاضیات] فضای بردار های مماس، فضای مماس ها
شتاب مماسی [فیزیک] مؤلفهای از شتاب خطی که مماس بر مسیر حرکت خمیدهخط ذره است
[نساجی] تسمه چرمی
[عمران و معماری] مولفه مماسی [برق و الکترونیک] مولفه مماسی مولفه ای که در زاویه عمود به شعاع عمل می کند . [ریاضیات] مؤلفه ی مماسی، همنه ی مماسی
[ریاضیات] مختصات مماسی یک سطح