[نساجی] پیچش پارچه در ماشین بافندگی - عمل پیش کشیدن و پیچیدن تدریجی پارچه توسط ماشین بافندگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهیج، باهیجان سایر معانی: هیجان آور، خیره کننده، تعجب آور، ترس آور
[حسابداری] اخذ تصمیمات بازرگانی
سبقت سایر معانی: جلو زدن، پیشدستى، پیش افتى معمارى : پیش افتادن [عمران و معماری] سبقت - پیشدستی - جلو زدن - پیش افتی - سبقت گرفتن
روانشناسى : خطرجویى
امکان ندارد بشود او را عوضی گرفت، نمی شود او را با دیگری اشتباه کرد
مقاطعه کار کفن ودفن، جواب گو، کارگیر، متقبل، مسئول، متعهد سایر معانی: به عهده گیری، تقبل، (به) گردن گیری، تعهد، تضمین، قول و قرار، undertaker کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد، کسیکه طرح ...
بدرود، خدا حافظ سایر معانی: خداحافظ، خدانگهدار، وداع، بخدا سپردیم
حادثه، ماجرا، مخاطره، سرگذشت، تجارت مخاطره امیز، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن سایر معانی: ماجراجویی، به مخاطره انداختن، ...
جاذب، جالب، دلربا، خوش نما، فریبنده، مورد توجه، دلکش، کشنده سایر معانی: جذاب، گیرا، به خودکش، دلبر، شیفته ساز، رباینده، (فیزیک) جاذبه، کشش [صنعت] جذاب، دلکش، دلربا [ریاضیات] کششی، ربایش، جاذ ...
غنیمت جنگی، یغما سایر معانی: تاراج، مال چپاول شده، هر چیز غارت شده، غارت
(در مورد معتادان) ترک اعتیاد (یکباره و به طور کامل)، محروم (کردن یا شدن معتاد از آنچه که به آن خو دارد)، خمار، (خودمانی) بدون تهیه وتدارک، بدون آمادگی، بلامقدمه، (خودمانی) به طور صریح و بی پ ...