(چوبدستی یا شمشیر یا مشت و غیره را) به سوی کسی تکان دادن، به اهتزاز درآوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پل متحرک (به طور افقی باز می شود نه عمودی)، پل چرخنده، پل گردان، پل متحرک تابخور [عمران و معماری] پل با چرخش افقی - پل گردان - پل تابخور
(مسیر فضاناو: استفاده از میدان مغناطیسی سیاره برای تعدیل جهت حرکت) نزدیک چرخی
[عمران و معماری] درچرخان
چرخیدن، چرخ زدن، دور گشتن
رأیدهندۀ سرگردان [علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأیدهندهای که به جای رأی دادن به حزب به فرد رأی میدهد و رأی او میتواند نتیجۀ انتخابات را به نفع هر یک از طر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
زخم زبان زدن، قایم زدن، بدور چیزی چرخیدن سایر معانی: (قدیمی) کتک زدن، شلاق زدن، تنبیه بدنی کردن، سخت زدن، تلوتلو خوردن، لنگر
ولگرد، نوسان دار، اونگی، هوسران، لذت طلب سایر معانی: آویزان، آونگان، آویزان شونده، کسی که آویزان می کند یا به اهتزاز درمی آورد (رجوع شود به: swing)، اهل عیش و طرب، خوشگذران، الواط، شیک ...
نوسانی سایر معانی: آونگان، در نوسان، شیک، خوش لباس، سرزنده، خوشگذران، تاب خور نده، نوان، موزون، مسجع [برق و الکترونیک] نوسان کردن تغییرات لحظه ای در بسامد موج رادیویی دریافت شده . [نساجی] چر ...
[برق و الکترونیک] چوک نوسان چوک هسته آهنی دارای هسته ای که می تواند تقریباً در حالت اشباع مغناطیسی عمل کند. بنابراین اندوکتانس به ازای جریانهای کوچک بیشترین مقدار را دارد و با افزایش جریان م ...
(دری که به دو طرف باز می شود) در دوسویه، درب کشویی
مهار تابخور [حملونقل دریایی] هریک از انواع مهار که با آن یک سر شناور تنها با یک زنجیر یا طناب مهار میشود و شناور امکان تاب خوردن دارد ...