اَبَرصوتی [حملونقل هوایی] دارای سرعتی بیشتر از سرعت صوت
واژههای مصوب فرهنگستان
آئرودینامیک اَبَرصوتی [حملونقل هوایی] شاخهای از آئرودینامیک که در آن شارش اَبَرصوتی بررسی میشود
چابک، تردست، فرز، سریع، سریع السیر، تندرو، چابک دست، باسرعت سایر معانی: تند، تیزپا، تیزرو، ناگهان، ناگهانی، بی معطلی، فوری، بی وقفه، به طور سریع، باتندی (swiftly هم می گویند)، (نساجی - ماشین ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخهای از آئرودینامیک که در آن شارش اَبَرصوتی بررسی میشود [فیزیک]
شارشی که سرعت ذرات شاره در آن بیشتر از سرعت صوت در همان شاره است|||متـ . شارش اَبَربحرانیsupercritical flow [فیزیک]
شیپورۀ تونل باد یا شیپورۀ پیشرانشی که سرعت جریان نسبی در آن اَبَرصوتی است [حملونقل هوایی]
ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن از 4 تا 6 ماخ است [حملونقل هوایی]
ملخی که بخش اعظم سطح پرّههای آن برای کار در سرعت نسبی اَبَرصوتی طراحی شده است [حملونقل هوایی]
ورودی هوا در مدخل و در طول مجرای تونل باد برای جریان اَبَرصوتی که از اجزای لازم برای تغییر هندسی یا تولید امواج ناشی از ضربۀ مایلِ چسبیده (attached oblique shock) است [حملونقل هوایی] ...