خرابی، سرنگونی، تباهی، تخریب، انهدام، ویرانی، اضمحلال، اتلاف سایر معانی: نابودی، فنا، هلاکت، مایه ی تباهی، موجب نابودی [شیمی] تخریب [عمران و معماری] ویرانی [زمین شناسی] تخریب، از هم پاشیدگی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابی، تباهی، ویرانی سایر معانی: سبب تباهی، موجب خرابی، نابودی