ساکت، راضی، راضی شونده، غیرقابل اعتراض سایر معانی: (با بی میلی) موافق، تسلیم، سر به راه، خشنود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسئولیت، پیروی
موافق، مهربان، خوشخو سایر معانی: مطیع، فرمانبردار، پذیرا، ماده انجام ,قبول کننده ,فروتن ,تسلیم شونده
جسور، مخالف، مبارز، خیره چشم، بدگمان، بی اعتناء سایر معانی: ستیزجوی، ستیزگرای، سرسخت، مبارزه خواه، عرض اندام کننده، نافرمان، سرپیچی کننده، سرپیچگر، گردنکش، متجاوز، متجاسر، مظنون، معاند ...
دم لابه سایر معانی: مداهنه، تملق، سبزی پاک کنی، مداهنه کننده
خود رای، سرکش، خود سر، یاغی، سر سخت سایر معانی: لگام ناپذیر
ساده سایر معانی: فروتنانه، از روی فروتنی باافتادگی، ازروی شکسته نفسی، متواضع
رام، قابل اداره، کنترل پذیر سایر معانی: اداره کردنی، قابل کنترل، مهارپذیر، قابل اداره کردن [سینما] انضباط پذیر / بحث کردنی / مهارپذیر
مریض، بیمار، شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری سایر معانی: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی از صبر، صبورانه، پرپشتکار، ساعی، کوشا، پر استقامت، مشتری پزشک، (نادر) غیر ف ...
تسلیم، راضی، پذیرا، حاکی از تسلیم، تن بقضاداده، تن برضا خدا داده، تسلیم پیشامدیا تقدیر، مسلم
پست، چاپلوس، دون، شایسته نوکران سایر معانی: وابسته به بردگان، بردگی، (قدیمی) برده، برده مانند، نوکرانه، چاکرانه، زبون، نوکر ماب، اهل خوش خدمتی، بله قربان گو، سرسپرده، کاسه لیس
در خور بندگان، بنده وار، غلام صحت، وابسته بتقلید کورکورانه سایر معانی: برده مانند، غلام مانند، بی اراده، تسلیم، کاسه لیس، چکمه لیس، نوکر ماب، بی چون و چرا، کورکورانه، فاقد ابتکار، تقلیدی، گو ...