شدیدا، جدا، قویا سایر معانی: شدیدا، قویا، جدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] همبند قوی
[ریاضیات] نگاشت قوی پیوسته
[زمین شناسی] رده قویاً ارگودیک [آمار] رده قویاً ارگودیک
[ریاضیات] هیأت توسیع قوی نرمال
[ریاضیات] حافظ ترتیب قوی
[ریاضیات] به طور قوی مرتب، قویا مرتب
[ریاضیات] فضای قوی پیرافشرده
محکم سایر معانی: بطور محکم، ازروی ثبات یاوفاداری، ازروی متانت
نیرومندانه، با توانایی، مقتدرانه، ازروی اقتدار، زیاد، بسیار
تند، از روی بی ملاحظگی، بی پروائی، شتابکاری، دلبازی
با موفقیت، باکامیابی، با اخذ نتیجه خوب، بخوبی