[معدن] ایستایی قوی (زمین آمار)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] نواری قوی
در بازی ورق دست قوی
[آمار] نظریه قوی نمره واقعی
گاو صندوق سایر معانی: صندوق آهنی [نساجی] گیل باکس سنگین - دستگاه گیل سنگین
[ریاضیات] قوی تر
دژ، پناه گاه، سنگر، قلعه نظامی، محل امن سایر معانی: محل مستحکم، قلعه، کتل، کوت، کلات
شدیدا، جدا، قویا سایر معانی: شدیدا، قویا، جدا
[ریاضیات] همبند قوی
[ریاضیات] نگاشت قوی پیوسته
[زمین شناسی] رده قویاً ارگودیک [آمار] رده قویاً ارگودیک
[ریاضیات] هیأت توسیع قوی نرمال