ضرب قوی [موسیقی] نخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
واژههای مصوب فرهنگستان
نسیم نیرومند (باد با سرعت 25 تا 31 میل در ساعت)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] همگرایی قوی [ریاضیات] همگرایی قوی [آمار] همگرایی قوی
[ریاضیات] دوگانی قوی، دوگان قوی
[حسابداری] کارآئی قوی
نیروی قوی [فیزیک] نیرویی که اجزای درون هسته را در کنار هم نگه میدارد و یکی از چهار نیروی بنیادی طبیعت است|||متـ . برهمکنش قوی strong interaction ...
توفان نیرومند (باد به سرعت 47 تا 54 میل در ساعت)
[ریاضیات] استقراء قوی، استقرای قوی، استقرای پر توان
[برق و الکترونیک] وارونگی قوی، وارونگی شدید
مصمم، پر اراده، دارای فکر نیرومند، دارای افکار مردانه
[ریاضیات] نسبت ترتیبی قوی
[ریاضیات] نسبت قوی