بارچینی [حملونقل دریایی] چیدن بهینه و ایمن بار در انبار کشتی
واژههای مصوب فرهنگستان
گواهینامۀ بارچینی [حملونقل دریایی] مدرکی که یک بازرس معتبر به فرمانده کشتی میدهد و مؤید بارچینی درست و مطمئن کالاست
پذیرشنامۀ بارچینی [حملونقل دریایی] برگهای که شرکت حملکننده یا مالک کشتی برای اعلام پذیرش و اجازۀ بارچینی کالایی خاص صادر میکند ...
پِرتِ بارچینی [حملونقل دریایی] فضایی که بهدلیل ابعاد بار یا انبار کشتی و نداشتن مهارت در بارچینی غیرقابلاستفاده میشود ...
پیشنقشۀ بارچینی [حملونقل دریایی] نقشهای که متصدیان پیش از شروع بارچینی به کارگران بارچینی میدهند
دستورالعملی شامل جزئیات بارچینی برای ارائه به کارگران بارچین که فرستنده یا نمایندۀ او برای برخی از کالاها ارائه میکند [حملونقل دریایی]
نقشهای که محل استقرار بار در انبارها و بخشهای دیگر کشتی را نشان میدهد [حملونقل دریایی]
نقشهای که متصدیان پیش از شروع بارچینی به کارگران بارچینی میدهند [حملونقل دریایی]
مدرکی که یک بازرس معتبر به فرمانده کشتی میدهد و مؤید بارچینی درست و مطمئن کالاست [حملونقل دریایی]