نمایش تاریخی [هنرهای نمایشی] نمایشی که موضوع آن وقایع گذشته است|||متـ . نمایش وقایع تاریخی chronicle play
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] تاریخچه تدوین و تصویب (قانون)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار مهم کردن، کار قابل ذکر در تاریخ انجام دادن
تاری معاصر
[عمران و معماری] چند طبقه
[عمران و معماری] پارکینگ طبقاتی - پارکینگ چند طبقه
[عمران و معماری] پارکینگ طبقاتی
تاریخ شفاهی، تاریخ گفتاری، تاریخ دهان به دهان گشته
ماقبل تاریخ، پیش تاریخ، تاریخ قبلی سایر معانی: تاری قبلی، سابقه
[حقوق] سوابق امر، گردش کار، جریان رسیدگی
آغاز تاریخ [باستانشناسی] دورهای که در طی آن جوامعِ دارای نوشتار در نزدیکی یک جامعۀ نانویسا قرار میگیرند و راجع به وقایع و تاریخ آن جامعه اطلاعاتی بر جا میگذارند ...
(تاریخ پیش از اختراع خط که از روی آثار باستانی شناسایی می شود) پیش تاریخ، مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان، تاری ماقبل تاری