کوک، بخیه، بخیه جراحی، بخیه زدن سایر معانی: (کشبافی و پیراهن بافی و غیره) گره، سبک بخیه زنی، (به ویژه جامه) تکه، دوختن، کوک زدن، درد شدید و ناگهانی در کمر یا پهلو، قولنج پهلو، کمر درد، بافتن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] جوش زنجیره ای
[نساجی] بافت ترکیبی پاناما و سرژه ساده پودی
[نساجی] جاافتادگی کوک - در رفتگی حلقه ( در کشباف )
[نساجی] بخیه - تشکیل حلقه در کشباف
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
[نساجی] کوک دوزی حلقه ای
[نساجی] کوک دوزی گل رز
[نساجی] کوک دوزی
[نساجی] اثر طنابی شکل - طرح طنابی شکل
[نساجی] کوک زیگزاگ
[نساجی] کوک مرکب - دوزندگی