رجوع شود به: stingray
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسیسانه، بخست
خشکی، ضیق سایر معانی: خست، تنگ چشمی، لئامت
نوعی ماهی پهن برقی سایر معانی: (جانورشناسی) پرتو ماهی گزنده (تیره ی dasyatidae راسته ی myliobatiformes که دم آنها تیغ های زهرین دارد)
[حسابداری] هزینه یابی جذبی [ریاضیات] هزینه یابی جذبی
[آمار] آزمون عمر شتابیده
[نفت] ضد اسید
[صنعت] هزینه یابی بر اساس فعالیت - سیستم استاندارد هزینه یابی که سعی دارد تا هزینه سربار را بر اساس میزان تاثیر محصول بر آن(مقدار منابعی که مورد استفاده قرار می گیرد)، به محصول تخصیص دهد یا ...
[نساجی] تنظیم PH
[آب و خاک] پیش بینی هواشناسی کشاورزی
هوازنی [مهندسی مواد و متالورژی] تمیز کردن سطح بیرونی یا درونی اجسام بهوسیلۀ هوا، با اعمال فشار زیاد
واژههای مصوب فرهنگستان
اختلال یادزدودگی الکلزاد دائم [اعتیاد] آشفتگی پایدار حافظه ناشی از مصرف درازمدت الکل که به اختلال در یادگیری یا به یاد آوردن دانستههای پیشین منجر میشود|||اختـ . ایاد ...