سفت، شق، پر مایه، چوب شده سایر معانی: سخت، خمش ناپذیر، سخته، سخت جنب، کند، گیردار، (طناب یا زه یا عضله و غیره) کشیده، تنگ، (عضله) کوفته، گرفته، ضرب دیده، دارای درد عضله (در اثر کار یا سرما و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفت کردن، سفت وسخت کردن، شق کردن سایر معانی: سفت کردن یا شدن، سخت کردن یا شدن، شدید کردن یا شدن، سی کردن، خشک ومصنوعی کردن
[عمران و معماری] عضو تقویت شده - عضو سخت شده - عنصر تقویت شده
[عمران و معماری] پل معلق تقویت شده
[عمران و معماری] قوس مهار سخت شده
[عمران و معماری] قوس پشتبند
نسبتا سخت، نیمه شق
سفتی [مهندسی بسپار - تایر] کمیتی که توصیفکنندۀ واکنش جسم جامد به تغییر شکل مکانیکی است
واژههای مصوب فرهنگستان
سفتی، چوب شدگی سایر معانی: سختی، شقیت [عمران و معماری] سختی - سفتی - صلبیت - شقی - صلابت - استحکام [نساجی] سفتی - سختی - شقی - شکنندگی پارچه [ریاضیات] سختی [پلیمر] سفت شدن، سفتی، مقاومت مواد ...
ضریب سفتی [مهندسی بسپار - تایر] نسبت نیرویی که بر سامانۀ مکانیکی خطی وارد میشود به جابهجایی از وضعیت تعادل همان سامانه
ثابت سفتی [فیزیک] ضریبی در قانون تعمیمیافتۀ هوک که بهموجب آن تنش وارد بر جسم با کُرنش تولیدشده متناسب است
[عمران و معماری] ضریب اثر سفتی - ضریب تاثیر سختی