گندیده، متعفن، بد بو، دارای بوی زننده سایر معانی: بوی ناک، گند ناک، گند دهان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کهنه، مبتذل، مانده، بوی ناگرفته، بیات، پر زور وکهنه، بیات کردن، مبتذل کردن سایر معانی: (نان و غیره) بیات، بدمزه شده، (مزه) برگشته، خراب، (هوا و غیره) کثیف، تهویه نشده، خفه، بی تازگی، فرسوده، ...