[ریاضیات] دستگاه مختصات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] دستگاه خم های فراوانی [آمار] دستگاه خمهای فراوانی
[ریاضیات] دستگاه مولد های یک مدول
[ریاضیات] دستگاه نامعادله ها
[حسابداری] سیستم کنترل داخلی
[ریاضیات] دستگاه کمیت های تصادفی
[ریاضیات] دستگاه معادله دیفرانسیل همزمان
[کامپیوتر] مازاد سیستم، بالاسری سیستم .
برنامه سیستم [کامپیوتر] برنامه سیستم .
برنامه نویس سیستم [حسابداری] برنامه نویس سیستمبرنامه نویسی که بازبان کنترل و سیستم عامل کار می کند. [کامپیوتر] برنامه نویس سیستم .
[زمین شناسی] قابلیت اعتماد سیستم [آمار] قابلیت اعتماد سیستم
ایمنی سامانه [رایانه و فنّاوری اطلاعات] حالتی که در آن سامانه از خطراتی که به آسیب دیدن و از دست رفتن دادهها و نرمافزارها و سختافزارها منجر میشود، ایمن باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان