دسته [موسیقی] خط قائمی که به سرِ نُت وصل میشود و یکی از عوامل نشاندهندۀ دیرند نغمه است
واژههای مصوب فرهنگستان
ریشه، دودمان، دنباله، میله، دسته، اصل، تنه، گردنه، ساقه، ریشه لغت قطع کردن، ساقه دار کردن، بند اوردن سایر معانی: ساقه ی میوه (و غیره) را کندن، (در جهت مخالف چیزی) پیشرفت کردن، ناشی شدن از، س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیرک دماغه [حملونقل دریایی] جلویترین قطعۀ سازۀ شناور که از قسمت جلوی مازه (keel) بهطور عمودی به طرف بالا کشیده شده است ...
ردۀ ساقه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ردۀ تعریفشدهای که درختان براساس کیفیت و شرایط ساقه در آن قرار میگیرند ...
سر دماغه [حملونقل دریایی] بالاترین نقطۀ دماغه
زانویی دماغه [حملونقل دریایی] قطعۀ منحنیشکلی که مازه (keel) را به دماغه وصل میکند
ساقهنگاشت [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] نقشه یا مجموعهای از مختصات که موقعیت فیزیکی هر درخت را در یک محدودۀ مشخص نشان میدهد ...
[زمین شناسی] نمایش ساقه و برگ
[نساجی] کوک ساقه دوزی پهن
جلو موج چیزی را گرفتن
(اسکی) چرخش هشتی، چرخش خارجی اسکی باز
ساعت دسته کوک، چیز عالی و درجه یک سایر معانی: winding stem ساعت دسته کوک، مج، ساعت کوکی، ساعت دسته کوک