ماشین بخار، کشتی بخار، دیگ بخارپز سایر معانی: هر چیزی که با بخار کار کند، - بخار، - بخاری، (دیگ) بخارپز [حسابداری] کشتی [مهندسی گاز] دیگ بخارپز [نساجی] دیگ بخار - استیمر ( دستگاه تثبیت رنگ پ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پتوی عرشه ی کشتی (که مسافران هنگام نشستن در عرشه آن را روی خود می اندازند)
[نساجی] اسیمر واندرول - نوعی محفظه بخار جهت تثبیت پارچه های چاپ شده با رنگهای خمی
دهل، کتری، نقاره، دیگچه، اب گرم کن، جعبه قطب نما سایر معانی: قوری فلزی، دیگ، دیزی، رجوع شود به: teakettle [زمین شناسی] چاله، گودال و یا حفره ای که معمولا از آب پر بوده و به سبب آب شدن یخ های ...
ظرف، کشتی، رگ، بشقاب، اوند، هر نوع مجرا یا لوله سایر معانی: گنجانه، سپار، خنور، (انجیل) دریافت کننده، جایگاه، حامل، (به ویژه بزرگ) کشتی، ناو، کرجی، (کالبدشناسی) رگ، عرق (عروق)، لوله، مجرا [ع ...