[برق و الکترونیک] راهنما ربایی تداخل بین رانماهای راداری که منجر به از دست رفتن ردگیری راهنما توسط رادار می شود.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چپاول، تاراج، یغما، غارت، ویران سازی، ویرانگری
مثل آب خوردن
گوش بری کردن
سایه سایر معانی: سایه دار بودن، سایه داری، مشکوکست، بی ابرویی
دزدانه، خوگرفته بهدزدی، دست کج، دزدوار، درخور دزدان سایر معانی: دزد مسلک، کج دست، دزد مانند
حقه بازی، دغل زنی سایر معانی: حقه بازی، دغل زنی