محکم، پر پشت، ثابت، پی در پی، استوار، مداوم، متین، یک نواخت، استوار یا محکم کردن سایر معانی: ناجنبا، بی حرکت، بی جنبش، بی تحرک، بی تکان، لق نکردنی، پیوسته، ایستا، یکجور، بی مکث، بی وقفه، همی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] یکنواخت بریدن پارچه - صاف بودن لبه بریده شده پارچه - لبه کار ثابت
[ریاضیات] جریان ماندگار گرما
[ریاضیات] تکیه گاه ساکن
خزش حالتپایا [زمینشناسی] خزشی که در طی آن هیچگونه تغییری در حالت فیزیکی مواد به وجود نمیآید
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] جریان حالت ماندگاری
[برق و الکترونیک] خطای حالت ماندگار خطایی که پس از سپری شدن شرایط گذرا در سیستم کنترل باقی می ماند . - خطای حالت ماندگار
[عمران و معماری] ارتعاش اجباری یکنواخت
[پلیمر] منطقه حالت پایا
(کیهان شناسی) انگاره ی ایستاروند [شیمی] نظریه حالت پایا
[شیمی] حرکت موجی پایا
[عمران و معماری] جریان یکنواخت دایمی