بند، بند شعر، قطعه عمارت، تهلیل سایر معانی: (شعر) بند، قطعه (در شعر انگلیسی هر بند حدود چهار سطر دارد)، قطعه بندگردان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظم، شعر، اشعار، فن شاعری، چامه سرایی، لطف شاعرانه سایر معانی: سرواد، چامه، چکامه، آثار شعری
بند ۷ [موسیقی] در موسیقی مردمپسند امریکایی میانۀ قرن بیستم، لحن و شعری که قبل از برگردان قرار میگیرد و بدنۀ اصلی ترانه را شامل میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان