شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتش، شکفتن، از هم پاشیدن، ترکیدن، منفجر کردن، قطع کردن سایر معانی: منفجر شدن، ترکاندن، پکیدن، کفتن، از هم باز شدن، ترکش، پکش، تلاشی، (در مورد تیراندازی با سلاح های ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرارت، رابطه، این علامت، خط تیره، فاصله میان دو حرف، پراکنده کردن، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن سایر معانی: (محکم و به منظور شکستن) پرتاب کردن، افکندن، انداختن، کوف ...
واپراندن، واپرانیدن، برون پراندن (به ویژه در مورد منی به کار می رود)، انزال کردن، از دهان بیرون پراندن، دفع کردن، خروج منی
تپش، سراسیمگی، طوفان ناگهانی، باریدن ناگهانی، باد ناگهانی، اشفتن، عصبانی کردن سایر معانی: (بارش ناگهانی برف یا باران همراه با باد) رگبار، باد و برف، برف باد، باد و بارش، جوش و خروش (ناگهانی) ...
ازدحام، خوردن، تصادف کردن، پیچ دادن، پرت کردن، انداختن، مصادف شدن سایر معانی: (با سرعت و نیروی زیاد) حرکت کردن، شتابیدن، تیزروی کردن، پرتیدن، (با سرعت و شدت) انداختن، پرتاب کردن، (در اصل) به ...
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر سایر معانی: (بیماری) شیوع، همه گیری، (جنگ و غیره) وقوع (ناگهانی)، نازل شدن، ظهور [بهداشت] طغیان
بیرون ریزش، بیرون ریز سایر معانی: برون ریز، برون ریزش، فوران، خروج
خرده سایر معانی: (آبگونه - با تداعی به هدر دادن) ریختن، پشنجیدن، (از ظرف یا جعبه و غیره - چیزهایی مانند مهره ی بازی یا آجیل یا دانه ی تسبیح و غیره) ریختن، پراکنده شدن، (عامیانه) افشا کردن، ب ...
تراوش کردن، فرانشت کردن سایر معانی: ترازهیدن، ترازهش کردن
رشد سریع استخوانها و ماهیچهها در پی افزایش ترشح هورمون رشد در دوران بلوغ [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان