سرعتران [ورزش] دوچرخهسواری که در دویستمتر سرعت تبحر دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
sprinter, n•دونده ی دو سرعت، تیزپا، تازگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط سرعت [ورزش] خط قرمزی در نود سانتیمتری داخل راهه/ پیست، بین خط استراحت و خط اندازه، که در دویستمتر سرعت رکابزنان میتوانند در آن از رقیب جلوتر خود پیشی بگیرند ...
دویستمتر دونفره [ورزش] دویستمتر سرعت با دوچرخه دونفره
دویستمتر تیمی [ورزش] یکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خا ...
حرارت، رابطه، این علامت، خط تیره، فاصله میان دو حرف، پراکنده کردن، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن سایر معانی: (محکم و به منظور شکستن) پرتاب کردن، افکندن، انداختن، کوف ...
تاخت، چهار نعل، چهار نعل رفتن، تازیدن سایر معانی: شتابیدن، تاختن، (اسب سواری) چهار نعل، (به ویژه چهارپایان) گام سریع، تاخت کردن، پیشرفت، سریع کردن، رشد سریع کردن
غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، بد شانسی، خبط کردن، درست نفهمیدن، اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن سایر معانی: لغزش، اشکوخ، رمژک، لغزش کردن، سوتفاهم، عوضی گرفتن، (چیزی را) با چیز دیگر اشتباه گرفت ...
مسابقه دهنده، تندرو، مسابقه گذار سایر معانی: شرکت کننده در مسابقه، پادکوشگر، همداو، سریع السیر
حرکت تند و سریع، سراسیمگی، مسابقه کوتاه، حرکت از روی دست پاچگی، بسرعت حرکت دادن سایر معانی: (با گام های کوتاه و تند) دویدن، دو زدن، موجب دویدن شدن، به دویدن انداختن، پراکندن، دو زنی، دویدن ت ...
یکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد [ورزش] ...
دویستمتر سرعت با دوچرخه دونفره [ورزش]