سوراخ شدن، پکیدن، درز پیدا کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[مهندسی گاز] تنظیم کننده نیروی فنر
[نساجی] سوزن سر فنری ( کشبافی )
رجوع شود به: claytonia
[ریاضیات] پرگار آهنی
جوجه
[عمران و معماری] ثابت فنر - ضریب فنر - ثابت فنر - ضریب فنریت [برق و الکترونیک] ضریب سفتی فنر
خزش فنر [ژئوفیزیک] افزایش تدریجی دگرشکلی فنر در سامانه حسگر گرانیسنجها
واژههای مصوب فرهنگستان
بهارپوسته [علوم جَوّ] نوعی برفپوسته که از سخت شدن یخبرف شل براثر کاهش دما تشکیل شده باشد
[عمران و معماری] تالاب تغذیه شده از چشمه
دشک فنری
[مهندسی گاز] نشیمنگاه فنر