مشروبات الکلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محلول ده درصد آمونیاک در الکل
(قدیمی) هیدروکسید آمونیاک، محلول آمونیاک در آب، آب آمونیاک
الکل (spirit of wine هم می گویند)، عرق خالص، عرق دو اتشه
جنون خمری، سخن بیهشانه، جنون الکلی و هذیان گویی و سرسام همراه با آن، جنون الکلی و هذیانگویی و سرسام همراه با آن خماری، پژمانی، افسردگی، غمخوری
نوعی سرود وموسیقی جاز، افسردگی و حزن و اندوه سایر معانی: افسردگی وحزن واندوه، نوعی سرود وموسیقی جاز
خمر، مشروب الکلی، مست کردن سایر معانی: مشروب الکلی (به ویژه از نوع بد)، عرق سگی، در نوشیدن زیاده روی کردن، زیاده روی در نوشیدن، سیاه مستی، مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
رنده نجاری، تیشه نجاری، جیک جیک کردن سایر معانی: (عامیانه) سرحال، شاد، سر و مر و گنده، شخص یا ابزاری که chip می کند (رجوع شود به: chip)، خراط
افسردگی سایر معانی: پکری [خاک شناسی] زباله دان
با حرارت، پر هیجان، گرم، جوشان، احساساتی سایر معانی: شادکام، سرخوش، خرمدل، سرحال، شاداب [مهندسی گاز] گرم، جوشان، جوشانده
ترفیع، رفعت، بالابری، سرفرازی شادی سایر معانی: وجد، شعف، سرفرازی [روانپزشکی] سرخوشی
غنا، فراوانی، وفور، فزونی، سرک، کثرت، بسیاری، فرط فیض سایر معانی: انبوهی، پرپشتی، پر شاخ و برگی، خرمی، شور، سرزندگی، نشاط (exuberancy هم می گویند)، فرط فی