خرده سایر معانی: (آبگونه - با تداعی به هدر دادن) ریختن، پشنجیدن، (از ظرف یا جعبه و غیره - چیزهایی مانند مهره ی بازی یا آجیل یا دانه ی تسبیح و غیره) ریختن، پراکنده شدن، (عامیانه) افشا کردن، ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- رازی را افشا کردن، لو دادن 2- نقشه ای را به هم زدن، کار را خراب کردن، خیطی بالا آوردن
[عمران و معماری] آب اضافی
پَسار سرریز [حملونقل هوایی] اختلاف بین پَسار در جریان هوای مبنا (datum flow) که برای ورود به موتور طراحی شده است و جریان هوای مازاد که از روی موتور عبور میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
واتسرّی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] پس گرفتن تعهدات مشترکی که در جریان تسرّی برای تحقق یکپارچگی پذیرفته شده است
ریختن، انداختن، پرت کردن
(انگلیس)، بازی جک استراز (jackstraws)، تیکه چوب، ریزه استخوان
ریزش [اقیانوسشناسی] فرایندی که در آن آب کفآلود روی ستیغ موج شکنا بهآرامی و بدون فروپاشی ناگهانی از جبهۀ موج جلو میزند و به پایین میریزد ...
[مهندسی گاز] پاشیدگی، تراوش
(مثلا در اطراف سد) آبریز، راه آب (برای آب های زائد سد)، مجرای سرریز [عمران و معماری] سرریز - طغیانگر - تخلیه کننده [زمین شناسی] سرریز، مجرای سرریز [آب و خاک] سرریز تخلیه،تخلیه کننده [مهندسی ...
[عمران و معماری] ظرفیت سرریز
[آب و خاک] آبراهه سرریزی