متخصص، ویژهگر، ویژه کار سایر معانی: ویژه کار، ویژه گر، متخصص [حسابداری] کارشناس [نساجی] کارشناس - متخصص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] متخصص پایگاه داده
[کامپیوتر] متخصص داده دهی
[کامپیوتر] متخصص رسانه ها
عتیقه شناس، متخصص در اثار هنری سایر معانی: (به ویژه در هنر و کارهای دستی) خبره، هنرشناس
خبره سایر معانی: (بیشتر در امور هنری یا وابسته به ذوق و سلیقه) خبره، وارد
(انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صد مرده حلاج
طبیعتگردی تخصصی [گردشگری و جهانگردی] نوعی طبیعتگردی با گرایش به سفرهای تخصصی و طولانی در طبیعت بکر و نیمهبکر با حداقل خدمات در گروههای کوچک ...
واژههای مصوب فرهنگستان