تشکیلات دهنده، فروگشا سایر معانی: (شیمی) کالیزور، فروکاو، کنش یار، فروکافنده، عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت، سازمان دهنده [علوم دامی] یک ماده ای که یک واکنش را کاتالیز می کند(ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر کار، سخت کوش، مشتاق و ساعی، (امریکا - خودمانی - معمولا با تداعی منفی) آدم پر جنب و جوش، دائم در تقلا، همیشه در تکاپو، بیش از حد مشتاق، کاسه گرم تر از اش
خمیرمایه، ماده ای که خمیر را ور می آورد، ورآور (leavening agent هم می گویند) [صنایع غذایی] ور آمدن : بالا آمدن خمیر بر اثر تخمیر. میکرو ارگانیسم عامل ساکارومایسس سرویزیه است.
شمع مقاومتی [قطعات و اجزای خودرو] شمعی که در مدار آن یک مقاومت از جنس سرامیک یا مانند آن تعبیه شده است که از تداخل امواج الکترومغناطیسی با امواج رادیویی و اثر نوفههای الکتریکی بر عملکر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
عایق شمع [قطعات و اجزای خودرو] قطعهای سرامیکی معمولا از جنس آلومینا (A1203) که مانع از تخلیۀ الکتریکی بین الکترود مرکزی و پوستۀ بیرونی شمع میشود ...
بدنۀ شمع [قطعات و اجزای خودرو] بخش فلزی بیرونی شمع که قسمت پایینی عایق شمع را احاطه کرده است
سیم شمع [قطعات و اجزای خودرو] سیمی که جریان پرفشار برق را از تقسیمگر به سرشمعها میرساند
شمع تکالکترود [قطعات و اجزای خودرو] شمعی که دارای یک الکترود مرکزی است و بدنۀ شمع نقش الکترود جانبی را ایفا میکند
شمعی که الکترود جانبی آن جناقیشکل است [قطعات و اجزای خودرو]
شمعی که دارای یک الکترود مرکزی است و بدنۀ شمع نقش الکترود جانبی را ایفا میکند [قطعات و اجزای خودرو]