ساکت، بی صدا، خاموش سایر معانی: صامت، بی آوا، بسیار ژرف، بی انتها، بی ته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکت، ارام، بی صدا، صامت، خاموش، بی حرف، خمش، خموش سایر معانی: بی سروصدا، آرام، بی سخن، کم حرف، کم سخن، لال، گنگ، بی زبان، بی توضیح، کم صدا، کم سروصدا، نهفته، مگوی، نگفتنی، غیر ملفوظ، ناملفو ...
با خموشی، اهسته
عایق صدا، ضد صدا سایر معانی: ضدصوت، پادآوا، مانع نفوذ صدا [پلیمر] ضد صدا، مقاوم به صدا
ژرف، غیرقابل عمق سنجی سایر معانی: ژرف، غیرقابل عمق سنجی
غیر مسموع، بی سابقه، ناشنیده، نشنیده، توجه نشده، بگوش نخورده، غیر معروف سایر معانی: ناشنوده، به گوش نرسیده، بررسی نشده، استماع نشده، (قدیمی) رجوع شود به: unheard-of، غریب