صوتی، شنودی، سماعی، وابسته بسرعت صوت، در میدان شنوایی سایر معانی: وابسته به صدا، صدایی، آوایی، (پسوند) آوا، وابسته به سرعت صوت (حدود 1220 کیلومتر در ساعت) [برق و الکترونیک] صوتی واژه ای برای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مقاومت فزاینده ی هوا هنگام نزدیک شدن هواپیما و غیره به سرعت صوت) دیوار صوتی، سد صوتی (sound barrier هم می گویند)
رجوع شود به: fathometer
[پلیمر] مدول کشسانی صوتی
[زمین شناسی] نگار صوتی
اتاقک جرقۀ صوتی [فیزیک] اتاقک جرقهای با دو صدابَر که در آن با اندازهگیری زمان دریافت صدا، محل تولید جرقه شناسایی میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] ویکسوزینه سنجی صوتی تعیین ضریب ویسکوزیته مایعات یا مواد خمیری با اندازه گیری ویژگیهای آکوستیکی موج ارسال شده در آن یا واکنش چنین محیطی روی تراگردان .
صوتپردازی [فیزیک] فنّاوری پردازش و تحلیل صوت
شارش برینصوتی [فیزیک] شارشی با سرعت بیشتر از پنج ماخ در محیط شاره
تونل برینصوتی [حملونقل هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت برینصوتی کار کند
[برق و الکترونیک] ولت سنج فرو صوتی نوعی ولت سنج که ولتاژ شکل موجهای عموماً سینوسی و مربعی و با بسامدهای فرو صوتی را به دقت اندازه می گیرد . ضمن آنکه توانایی اندازه گیری بسامدهای بالاتر را نی ...
دستگاه جِرمگیری فراصوتی [پزشکی - دندانپزشکی] ← دستگاه جِرمگیر