(خبر و شایعه و غیره) به گوش کسی رسیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقریبا مثل، تا اندازه ای همانند
تااندازه ای، قدری
بخش عمده از چیزی
after(orfor)somethingشهوت چیزیراداشتن، چیزیرا آرزو کردن
با انجام کاری موافقت کردن، کاری را قبول کردن
انتظار وقوع چیزی را داشتن
بر علیه چیزی (یا کسی) در حال شورش بودن
از جان مایع گذاشتن
چیزی را دارای چیزی کردن، جان تازه دادن
1- به هوش آوردن (از بیهوشی) 2- هم عقیده کردن، موافق کردن، به پایان رساندن، دست برداشتن
(در اثر سوختگی آتش یا اسید و غیره) چیزی را سوراخ کردن