حل شدنی، پرداختنی، عدم اعسار، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت سایر معانی: توانایی پرداخت بدهی [حسابداری] توانائی ایفای تعهدات [شیمی] قدرت حلالپوشی [حقوق] استطاعت، ملائت، توانای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی، افلاس، توقف بازرگان سایر معانی: وازدگی، واخوردگی، مردودیت، شکست [حسابداری] ورشکستگی [حقوق] ورشکستگی
بی پولی، تهیدستی
تنگ چشمی، خست، خسیسی
خوشفکری سایر معانی: تندرستی، صحت، درستی [عمران و معماری] سلامت - سلامتی - خلوص