[کامپیوتر] مبنای نرم افزار - مبنای نرم افزار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] دلال نرم افزار
[کامپیوتر] سازگاری نرم افزاری - سازگاری نرم افزاری
[کامپیوتر] پیکربندی نرم افزار - پیکربندی نرم افزار
طراح نرمافزار [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فردی که به طراحی نرمافزار میپردازد
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] توسعه نرم افزاری - توسعه نرم افزاری
[کامپیوتر] انعطاف پذیری نرم افزار
[کامپیوتر] دیده بان نرم افزاری، مبصر نرم افزاری ،برنامه ای که برای اهداف سنجش بکار می رود
بستۀ نرمافزاری [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامۀ کاربردی رایانهای که بهصورت کامل و آمادۀ اجرا، شامل همۀ برنامههای مفید و لازم و همراه با سندهای مربوط به کاربر، عرضه م ...
[کامپیوتر] بسته پیش نوشته نرم افزاری، بسته نرم افزاری
[کامپیوتر] قابلیت حمل نرم افزار
[کامپیوتر] محصول نرم افزاری