[نساجی] حلقه های شل و سفت در بوبین حلقه های شکم داده در بوبین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] برس نرم افزاری - ( در برنامه های نقاشی و عکاسی) رده ای از ابزارها که شامل paintbrush ( برس نقاشی )، airbrush( قوطی پاشنده ) و... است . این ابزارها دارای لبه های « نرم » و مالش های ...
[کامپیوتر] خط تیره اختیاری؛ خط تیره شرطی
رجوع شود به: chancroid
رجوع شود به: bituminous coal، ذغال سنگ قیردار [شیمی] زغال سنگ چاق
[زمین شناسی] لنز تماسی نرم
مواد سبک [اعتیاد] مواد اعتیادآوری که میزان آسیبزایی آنها کم است
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] خطای نرم افزاری - خطا یا نقصی بر روی دستگاه ذخیره ی داده که فقط به طور متناوب حاضر می شود؛ خطایی که با انجام دوباره ی همان عملیات از بین می رود. بر خلاف hard error . - خطای ملموس
وضوح نرم [سینما و تلویزیون] جلوهای آگاهانه در فیلمبرداری که در آن برای ایجاد لطافت و نرمی، تصویر را اندکی ناواضح میسازند ...
[سینما] حالت کانونی محو - وضوح ناقص - وضوح ملایم - نمای محو شده - تصویر کمی محو - حالت کانونی ملایم
[نفت] سرمته ی حفاری سازند نرم
[عمران و معماری] زمین سست [زمین شناسی] زمین سست