دولت رفاه [اقتصاد] دولتی که مسئول بهزیستی شهروندانش است و این کار را از طریق تأمین حداقل سطح زندگی افراد انجام میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
کارهای بهزی گستر، کار در موسسات رفاه عمومی، فعالیت برای رفاه نیازمندان، کارهای عام المنفعه، امور خیریه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زن دنیادیده یاکاردان
فرایندی که در نتیجۀ آن توانایی خلق و نگهداشت دیدگاههای منسجم کارآمد با استفاده از بینشهای سازمانی حاصل میشود [آیندهپژوهی]
گروهی اجتماعی که به دلایل نژادی یا جنسیتی یا اقتصادی یا مرامی یا اخلاقی دارای چشماندازهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی متفاوت با کلیت جامعهای است که در آن زندگی میکنند [باستان ...
← تأثیر هنجار [روانشناسی]
نوعی مدیریت جنگل با مشارکت افراد و گروههای ذینفع در مراحل برنامهریزی و اجرا [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
رفتاری که نشاندهندۀ عدم توجه به ارزشها و مقررات اجتماعی و فقدان یا کمبود حساسیت اجتماعی است [روانشناسی]
گونهای از روابط میان افراد در قالبهای فردی و اجتماعی که تأثیر بسیار زیادی بر دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دارد [جامعهشناسی]
مربوط به سوسیالیسم [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
نوعی سوسیالیسم مبتنی بر این باور که جامعۀ سوسیالیستی ازطریق صلحآمیز تحققپذیر است [جامعهشناسی]
گرایش به عدم قبول گزینههایی در تصمیمگیریهای اجتماعی که دیدگاه و نقاط قوت ما را به چالش میکشند [آیندهپژوهی]