معاشرتی، اجتماعی، جمعیت دوست، دسته جمعی، تفریحی، انسی، وابسته بجامعه، وابسته به اجتماع، گروه دوست سایر معانی: مردمگانی، همزیگانی، همگینی، گروهگانی، هامی، آمیزگار، مردم آمیز، هامه گرای، وابست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لهجۀ اجتماعی [زبانشناسی] لهجۀ مربوط به طبقه و گروه اجتماعی خاص
واژههای مصوب فرهنگستان
سرمایۀ اجتماعی [باستانشناسی] گونهای از روابط میان افراد در قالبهای فردی و اجتماعی که تأثیر بسیار زیادی بر دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دارد ...
سرمایۀ اجتماعی [جامعهشناسی] گونهای از روابط میان افراد در قالبهای فردی و اجتماعی که تأثیر بسیار زیادی بر دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دارد ...
جاه طلب سایر معانی: کسی که برای رسیدن به مقام خود را به جاه مندان می بندد، فرصت طلب
سوگیری مقایسۀ اجتماعی [آیندهپژوهی] گرایش به عدم قبول گزینههایی در تصمیمگیریهای اجتماعی که دیدگاه و نقاط قوت ما را به چالش میکشند ...
رجوع شود به: ballroom dancing
داروین گرایی اجتماعی، داروینیسم اجتماعی [زمین شناسی] داروینیسم اجتماعی، موضوع اصلی در این مکتب، گزینش برای بقاء است
تعیینکنندههای اجتماعی سلامت [علوم سلامت] شرایطی که در آن افراد زاده میشوند و رشد میکنند و زندگی و کار میکنند و پیر میشوند و نیز سامانههایی که برای م ...
بومشناسی اجتماعی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] دیدگاهی که برطبق آن مشکلات زیستمحیطی ناشی از مسائل اساسی اجتماعی است و باید آنها را در متن جامعه درک و رفع کرد ...
مهندسی اجتماعی
سلامت اجتماعی [علوم سلامت] توانایی فرد در ایجاد ارتباط با محیط اجتماعی