بهمن، سرسره برفی سایر معانی: فرو ریزی برف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بهمن، نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی سایر معانی: هر چیزی که ناگهان و به مقدار زیاد فرا رسد، سیل، آوار برف، بهمن وار فروریختن، بشکل بهمن فرودامدن [عمران و معماری] بهمن [برق و الکترونیک] بهمن [زم ...
زمین لغزه، ریزش خاک کوه کنار جاده سایر معانی: ریزش کوه، کوه ریزش، (در انتخابات) پیروزی بزرگ، بردن با اکثریت زیاد، خاک و سایر مواد ریخته شده از کوه [عمران و معماری] زمین لغزه - لغزش زمین - وا ...