سر بالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی سایر معانی: باد دماغ، لافزنی، نخوت (arrogancy هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساق چکمه، مشروب قاچاق، معامله قاچاقی انجام دادن سایر معانی: (ساختن یا حمل یا فروش هر چیز به طور غیرقانونی به ویژه مشروبات الکلی) گریزه، قاچاق، غیرقانونی، ممنوعه، بدنه ی چکمه، استوانه ی چکمه ...
صادرات، کالای صادره، صادر کردن، بیرون بردن سایر معانی: (کالا و خدمات) صادر کردن، برفرستی کردن (در برابر: وارد کردن import)، (اندیشه و هنر و فرهنگ و غیره) سرایت دادن یا کردن، (هر چیز صادر شده ...
پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن سایر معانی: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، ...
غیر قانونی، غیر مجاز، حرام، غیر مشروع، نا مشروع سایر معانی: غیرقانونی، نامشروع، غیرمجاز، حرام [کامپیوتر] غیر مجاز [حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع
ساکت، تزلزل ناپذیر، ارام، خونسرد سایر معانی: آرام، تشویش ناپذیر، نگران نشدنی، ناهراس
مبالغه سایر معانی: خود نمایی، ادعایی زیاد
خود نما، سخت گیر، ایرادی سایر معانی: خودنما، ایرادی، سخت گیر
پر رو سایر معانی: بی حیا، بی ادب، گستاخ، پیش جواب، حاضر جواب، خوشمزه
هواپیما، جهاز، کشتی، ناو، کشتی هوایی، مرکوب، سفینه، با کشتی حمل کردن، سوار کشتی شدن، فرستا دن سایر معانی: کرجی، سوار کشتی کردن، ترابری کردن، حمل کردن، (مثلا هنگام توفان - کشتی) آب گرفتن، آب ...
پوزخند، پوزخند زدن، لبخند مغرورانه زدن سایر معانی: نیش باز کردن
مغرور سایر معانی: (خودمانی)، آلوده به عن دماغ، خله مانند، وابسته به آب بینی، زننده، ناخوشایند، تنفرانگیز، قابل تحقیر، فین فینی، مف دار، کثیف