سوداگر، کاسب، بازرگان (بیشتر به جای businessman و businesswoman به کار می رود)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغدانه، خوراک مرغ، مبلغ ناچیز، غذای جوجه
بچه بازی، بازی کودکان، بازی کودکان هر کار بسیار آسان
پول خرد، پول خرد کم ارزش، کم اهمیت، ناچیز