سست، کودن، کند، تنبل، اهسته، تدریجی، اهسته کردن یا شدن سایر معانی: کند ذهن، کند هوش، دیر فهم، دیر آموز، پردرنگ، پر تعویق، آهسته، کندرو، یواش، کم سرعت، بطی (در برابر: تند fast)، کم اشتیاق، کم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] رله کند عمل کننده ؛رله کند کار رله تأخیر زمانی که می تواند فاصله ای به اندازه چنئین ثانیه بین برق دار شدن پیچک آن و کشیده شدن آرمیچر وجود داشته باشد . این تأخیر را می توان ...
[زمین شناسی] مواد منفجره کند - حجم گازهایی که دراثرانفجار اینگونه مواد تولید می شود ،چندان زیادنیست و بدین ترتیب فشارناشی از آنها نیز زیاد نمیباشد.سرعت انفجار این مواد زیاد نیست وتحت تاثیرشع ...
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود، اسب تازی دوتک روبشتاب، شتراهسته میرودشب وروز
آهستهبهعقب [حملونقل دریایی] فرمان حرکت به عقب با دور آهستۀ موتور
واژههای مصوب فرهنگستان
ادم بیحال یا کودن، ادم قدیمی مسلک
[سینما] فیلم کم رنگ
[عمران و معماری] کندگیر - دیرگیر [زمین شناسی] کندگیر، دیر گیر
کندسازی، کاهش، کاستن سرعت یا میزان چیزی، کسادی، کسادی a slowdown in production کاهش تولید [ریاضیات] کمک کاری، کم کردن سرعت، آهسته کاری، کاهش سرعت
زمینلرزه آهسته [ژئوفیزیک] زمینلرزهای که در آن دوام چشمه نسبت به گشتاور لرزهای بسیار طولانی است
کندرو، اهسته
[سینما] فیلمبرداری (برای نمایش ) حرکت کند