روزنه، شکاف، فرجه، رخ، درز، چاک، غاز، بریدگی، چاک دادن، دریدن، شکافتن سایر معانی: (گوش تا گوش یا سرتاسر) بریدن، (دراز و راست) بریدگی، تیریز، به صورت نوار بریدن، باریکه باریکه کردن، قطع کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] حوزه ی شکافدار
طبلوارهها [موسیقی] دستهای از سازهای بَرکوبشی که با خالی کردن بخشی از تنۀ درخت ساخته میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] افت دامنه [در صدای اپتیک ]
[خاک شناسی] کشت شکافی
چاک دهنده سایر معانی: چاک دهنده [ریاضیات] صفحه تراش، شیارساز، شکاف تراش
[ریاضیات] دستگاه الحاقی شیارساز
[زمین شناسی] روزنه طولی هیدروسپایر روزنه طولی هیدروسپایر در برخی از غنچه ساان فسیکولات fissiculate که در سطح صفحات شعاعی و دلتا شکل آن حفر شده است.
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Mn,Mg)24Zn3Fe(AsO3)2(AsO4)3(SiO4)6(OH)18
(نگارش واژه های یک زبان با الفبای زبان دیگر مثلا نگارش ((عروسی)) و ((تبریز)) به این صورت: aroosi و tabriz) ترا نویسی کردن، ترا نگاشتن، حرف بحرف نوشتن [برق و الکترونیک] ترجمه تبدیل نویسه های ...
نویسهگردانی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] تبدیل صورتهای نوشتاری از یک نظام خطی به یک نظام خطی دیگر
نویسهگردانیشده [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] صورت تبدیلشدۀ صورتهای نوشتاری یک نظام خطی به نظام خطی دیگر