ساحل بردگان (بخشی از کرانه ی افریقای غربی که بردگان عازم امریکای شمالی و مرکزی و جنوبی را از آنجا می بردند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاسدار و سرپرست بردگان، به کار گمار بردگان، برده تاز، نظارت کننده بر کار برده ها، کارفرمای سخت گیر
[برق و الکترونیک] عملکرد تابع عملکرد دو یا چند منبع تغذیه پایدار شده یا قطعات دیگر به طوری که کنترل هماهنگ کل تغذیه با کنترل واحد اصلی انجام می شود.
برده داری، مالکیت برده سایر معانی: مالکیت برده، برده داری
بردگی، بندگی سایر معانی: برده، غلامی، کار شاق، جان کنی، خر حمالی، (مجازی) اسارت، گرفتاری، (سخت) در بند چیزی بودن، عبودیت
نوکر، نوکر مرد سایر معانی: (انگلیس - عامیانه) کلفت پرکار، مستخدمه ای که کارش شاق است، انگلیس نوکر
مخالف برده داری، برده داری ستیز، مخالف بردگی
[برق و الکترونیک] ایستگاه بی ؛ ایستگاه ب؛ ایستگاه پیرو یک ایستگاه لوران که سیگنال آن همواره به مدت بیش از نصف زمان تناوب بعد از سیگنال ایستگاه اصلی یا ایستگاه آ ( الف) ارسال می شود.
اسیرکننده، بنده سازنده، زنی که مردی رااسیرزیبایی خودمیسازد
غلام، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش سایر معانی: تبهکار یا برده ی زنجیر شده که در کشتی به زور تازیانه پارو میزد، کسی که با جان کندن نان می خورد، جان کن، غلام غلام پاروزن، تبه کاری که واداربکارکر ...
دریاچه ی اسلیو (در شمال غربی کانادا 28440 کیلومتر مربع)
ارباب و برده [برق و الکترونیک] متبوع تابعه