[نساجی] رو زدن ماکو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیبت، حالت غایب بودن سایر معانی: تمایل به غیبت، از کار گریزی، غیبت از کار یا مدرسه
جهنده، پرنده، پرش، جست [سینما] جهش [آب و خاک] جهش
طفره رو، مکتب گریز، شاگرد یا ادم طفره رو، از اموزشگاه گریز زدن سایر معانی: از مدرسه فرار کردن، مدرسه گریزی کردن، از مسئولیت شانه خالی کردن، (مهجور) آدم تنبل، کاهل، تنه لش، فراری از مدرسه، (ط ...