مرام، چشم داشت، چشم انداز، منظره، دور نما، نظریه سایر معانی: دیدبانگاه، محل دیده بانی، (در پارک ها و کوه ها و غیره) محل تماشای منظره، تماشاگاه، دیدگاه، نقطه نظر، نگرش، آتیه، آینده، احتمال در ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موقعیت، وضع موجود، وضع کنونی، حالت طبیعی سایر معانی: (لاتین) وضع موجود، چونی موجود، حالت طبیعیstatus(in) quoوضع فعلی یا کنونی