[ریاضیات] تکینی جبری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تکینی اساسی
[عمران و معماری] نقطه انحصاری جریان - نقطه غیر عادی جریان
جزء، فقره، تفصیل، جزئیات، تفاصیل، حساب ریز، بتفصیل شرح دادن، بتفصیل گفتن، بکار ویژهای گماردن، ماموریت دادن، شرح دادن سایر معانی: جز (جزئیات)، خرده، فرشیم، مو به موگویی، با آب و تاب گویی، (تص ...
مجزابودن، جدایی، تجرد
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر سایر معانی: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی
اطوار و اخلاق شخصی، سبک بخصوص نویسنده سایر معانی: (ادبیات و هنر و سخن و رفتار) تصنع، خودنمایی، وانمودگری، (سخن و رفتار) ویژگی، عادت، ادا و اطوار [روانپزشکی] منریسم
برابری، یگانگی، وحدت، یکتایی، یکی بودن سایر معانی: وحدانیت، همدلی، همزبانی، اتفاق، تشریک مساعی، همانندی، تشابه، یک دیسی [ریاضیات] وحدانیت، یگانگی
جدایی، مجزایی